محبت دروغین
سیر شده ام از بس از آدم ها زخم خورده ام!
خدا خیرتان بدهد به من محبّت دروغینتعارف نکنید.
من سیرم....

آغوش
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه…
محکم بغلت کنه…
بذاره اشک بریزی راحت شی….
بعد آروم تو گوشت بگه: ” دیوونه من که باهاتم
خیس
می خواهم ...
مُچاله و خیس !..
در آغوشش بمانم!
از پهن شدن بر بند ِ خاطرات ، بیــــزارم...
ای کاش...
ای کاش زود قضاوت نمیکردم
ای کاش وایستاده بودم
ای کاش دلیلشو میپرسیدم
ای کاش…
تنهایی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست...
ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست…
روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد.

لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد !
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!

اینجا همه خوبند خیالت راحت!
به زودی این مطالب چند برابر میشه...

نظرات شما عزیزان:
برچسبها: